تولد تو...

کودک آسمانی من:

عاشقانه ای نوشته ام,سراسرتو

امروز...

عجب روزی است,

سالروز آغاز تو,آغاز بودنت,آغاز آمدنت...

عجب روزی است,امروز دخترم

پر از شوقم برای امروزت,

برای تولدت...

برای 1 ساله شدنت

برای مادرشدنم,پدرشدن پدر بی مثالت

آخ که هرچه در وصف آن روز بگویم و بنویسم,نمی توانم آنچه را که باید...

اصلا کلمات همه فرار می کنند,

کم اند برای نوشتن از امروز تو

حال امروزم را فقط باید مادر باشی تا بفهمی!

امروز من پر از احساسات دوگانه ام:

دلتنگ ام برای عشق بازی های گذشته مان و بی تاب عاشقانه های نیامده مان!

بی تاب با تو بودنم

بی تاب با تو ماندن!

امروز من پر از احساسات ناب ام...

امروز اولین روزی است که تو آن را دو بار تجربه کردی , دو بار بودی

تا الان همه روزهایت بکر بود و نو

این یعنی که بزرگ شدی کوچک لطیفم

1 ساله شدی خانوم کوچکم,نیک سرشت پاکم

فرخنده بادت این روز...روز آمدنت از آسمانها,برای مای زمینی...

آرزو می کنم برایت هر چه خوبی و مهر و  دانایی که بر روی زمین است

دوستت داریم تا ابدیت تا آخر زمان

نازنینترینم برنامه ی تولدمفصلی برات داشتیم .کلی مهمون واسه بعد از ظهر داشتی و کلی هم واسه شام.خواستیم واسه دردونمون سنگ تموم بذاریم.در واقع 2 سری برات تولد گرفتیم.عاشقتیم نازناز مامان و بابا.

عکس بالایی چند روز قبل تولدت داریم با بهار جون یادبود هاتو درست می کنیم.خودت هم که همکاری صمیمانه ای با هامون داری فدات بشم عشقم.

اینجا بهت گفتم لنا جون لوس شو اینطوری کردی.تازه یاد گرفتی مخمل من

اینم قسمتی از یادبوداته واسه دوست کوچولوهات.

شب قبل تولد

نازیییییییییییییییییییییییییییییییی عزیزترینمون

هیچ کسی مثل تو ماه نیست ماه من

کیک مهمونی بعد از ظهرت خوشگلم

اینم کیک شب

لنا جون تو لباس عروسی( هاجر جون واست دوخته بود)

عروس خانوم خسته شده لباس عروسشو در آورده!!!!!!!!!!!!!!1

فدات شم فقط همین