امروز برگشتیم خونمون
مخملم امروز بعد 45 روز که مهمون خونه ی هاجر جون و بابام بودیم تصمیم گرفتیم برگردیم خونه ی خودمون .
رسیدیم که خونمون تو خواب بودی.منم خوشحال و با اعتماد به نفس کامل مشغول جمع و جور کردن وسایلمون شدم. هنوز 5 دقیقه نگذشته بود که جیغ های بنفش لنا خانوم شروع شد.اولش بردم اتاقت به خیال اینکه با عروسکات می تونم مشغولت کنم ولی غافل از اینکه هنوز خیلی مونده تا به mood عروسکا برسی.
.....خلاصه لنا جون اونقدر گریه کردی که منم باهات شروع کردم به گریه
بیچاره بابایی مونده بود کدوممونو آروم کنه.
بالاخره عزیزم نتونستیم آرومت کنیم و با نگرونی تموم دست از پا درازتر بازم برگشتیم خونه هاجرجون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی