لنالنا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه سن داره

لنای من دنیای من

سینما!

جان من! تابستان امسال، با به روی پرده رفتن "شهر موش ها" ی بانو برومند؛ توئه کوچک من، یک "اولین" دیگر را تجربه کردی... برای اولین بار، پله هایش را بالا رفتی! برای اولین بار، صندلی های خاصش را دیدی و چند لحظه ای مشغول ش بودی. برای اولین بار منتظر بودی، منتظر شروع فیلم! و برای اولین بار؛ در تمام این پنج سال و دو ماه سینما رفتی... رفتن به سینما! با تمام کنجکاوی های ذهن تو! با تمام سوال هایش؛ که فیلم از کجا پخش می شود؟ که چرا همه جا تاریک ست؟ که چرا تلویزیون سینما، آنقدر بزرگ ست؟ چرا تمام نمی شود؟ تمام سوال هایت، قشنگ بود! همه ...
28 بهمن 1393

کریسمس2015

جون دلم؛ امسال هم هاجر جون مثل سال های پیش کلی تدارک دیده بود برای کریسمس و مهمونش بودیم. تو هم هیجانی تر از همیشه منتظرش بودی.برق چشمات امسال یه چیز دیگه بود چون آگاه تر از همیشه بودی. خلاصه که امسال کلیییییییییی بهت خوش گذشت. هاجر جون عزیزم از اینکه همیشه با کارهای فوق العاده ات باعث شادیمون میشی ازت ممنونم.دنیا دنیا دوست داریم هم لنا جون هم مامان و باباش. این جوراب رو هاجر جون خودش درست کرده بود با این نوشته: کادوی دادا خدایا! آغوشت را سفت نگهدار برای لنای من... ...
11 دی 1393

حرف دل

تو،آغوش من... من تا هستم کنارتم دخترم؛ هر وقت ،هر لحظه ،تو هر سنی ،احساس کردی به آغوشم نیاز داری ،به قدر ارزنی درنگ نکن. آغوش من تا هستم به روی تو بازه،جانم. تا آخرین ثانیه عمرم... نوشتم که بخوانی و بدانی. نوشتم که روزی چیزی دیواری نشود برای نیامدن! نوشتم که بدانی تا نفس در جان دارم تمام من از آن توست دختر نیکوی من .   ♥ . دوست ت دارم تا آنسوی ابدیت.   ...
6 دی 1393

باز هم تو...

تو... بزرگ شدی جان من...بزرگ و بزرگتر! حرفهایت، کارهایت، تفکراتت... همه و همه، بزرگ شدنت را حکایت می کنند... سوال های بجا و درستت؛ مهر بی پایانت، وابستگی ات، حتی هوس کردنت! گواه حرف های منند. چند وقت پیش از مهد که برگشتی با یک لیوان عدس تازه جوانه زده با کلی ذوق و شوق،که مامانی باید اینارو بکاریم تا بزرگ بشه. منتظر شدیم تا بابا بهروز بیاد و پروژه تون رو انجام بدید.و مثل همیشه این کارت هم ناب و فراموش نشدنی بود. .. آنقدر بزرگ شدی که اظهار نظر می کنی... همانی را که باید! سر این عدس کاریت کلی نظر میدادی؛ بابایی اینطور کنیم خوبه،...
19 آذر 1393

تو...

داری روز به روز بزرگتر میشی؛به وضوح می شه دید... حرفات، سوالات، خواسته هات! منم هی مبهوتم ... که تو کی اینقدر بزرگ شدی؟ مگه چقدر گذشته که تو 51 سانتیه من، حالا شدی 1 متر و ... کی انقدر بزرگ شدی لنا؟ این روزایی که می گذرونی چطوری اند؟ چی تو فکرت می گذره؟ گاهی دلم می خواد جای تو باشم! همینقدر شاد و همینقدر سبک باااااااااااال... لنای 5 روزه ی من: لنای 5 ساله ی من: لنای من؛ تو با تمام کوچکی ات برای من و پدرت بهترینی! زندگیمان با توست که شیرین می شود، رنگ و لعاب می گیرد... ت...
20 مهر 1393

دختر مادر...

همین ست دیگر، دختر مادر که باشی... تمام عشق بازی ها و دل بردن ها می شود جز لاینفک روزهایمان!               تو تمام قلب منی، تمام زندگی من! ...
24 شهريور 1393

آخر هفته در عنصرود

دختر بی نظیر خودم؛ تو همه چیز را در حق من تمام کرده ای! خدا را چگونه شکر بگویم برایت؟ خودت بگو ...     ...
1 شهريور 1393